اولین مشکل، طمع به یک طرح خوب، یک راهبرد تغییر ناپذیر و یک تحقیق بازار جامع است. در دوره های گذشته این موارد شاخص های موفقیت احتمالی بودند. یک پیشنهاد وسوسه کننده این است که آن ها را برای کسب و کارهای نوپا نیز به کار ببندیم؛ اما این کار جواب نمی دهد، زیرا کسب و کارهای نوپا هنوز نمی دانند که مشتریانشان چه کسانی هستند و محصولشان چه باید باشد. حال که عدم قطعیت جهان مدام بیشتر می شود، پیش بینی آینده سخت تر و سخت تر می گردد. روش های کهنه مدیریت به درد شرایط حاضر نمی خورند. برنامه ریزی ها و پیش بینی ها تنها زمانی دقیق هستند که بر پایه یک تاریخچه ی عملیاتی بلند و پایدار و یک محیط نسبتأ باثبات باشند. کسب و کارهای نوپا هیچ کدام را ندارند. دومین مسأله این است که پس از مشاهده عدم توفیق مدیریت سنتی در حل مشکل، برخی از کارآفرینان و سرمایه گذاران دستان خود را به نشانه تسلیم بالا گرفته و روش «فقط انجامش بده» مدرسه های کسب و کار نوپا را پیش روی قرار داده اند. این مدرسه ها بر این باورند که اگر مدیریت مسأله است، آشوب پاسخ آن خواهد بود. متاسفانه، همان گونه که قبلأ تأکید کردم، این فکر نیز جواب نمی دهد. از لحاظ شهودی درست به نظر نمی رسد که فکر کنیم چیزی چارچوب شکن، نوآور و آشفته همانند یک کسب و کار نوپا بتواند مدیریت شود، یا دقیق تر بگوییم، باید مدیریت شود. بیشتر مردم فرآیند و مدیریت را کسل کننده و ملال آور می دانند، در حالی که کسب و کارهای نوپا پویا و هیجان انگیزند؛ اما آن چه واقعأ هیجان آور است، دیدن این است که کسب و کارهای نوپا موفق می شوند و جهان را تغییر می دهند. اشتیاق، انرژی و چشم اندازی که افراد صرف این کسب و کارهای نو می کنند منابع بسیار گران بهایی هستند و نباید تلف شوند. ما می توانیم – و باید- بهتر کار کنیم. این کتاب چگونگی این کار را توضیح می دهد. منبع : مرکز طراحی وب زئوس Submit به اشتراک بگذارید برچسب ها